پیش از حرکت ایران از جامعه سنتی به سوی جامعه متجدد، ستاره بودن افراد مبنی بر کیفیت عمل و توانایی حرفهای ایشان در صنف یا پیشه تخصصی آنها بود، اما با ورود جوامع مجازی به زندگی امروز و حضور پررنگ انکارنشدنی تلفنهای همراه و تاخت وتاز اینترنت در عرصه کلان زندگی روزمره برای عموم مردم، دیگر ستاره شدنْ تنها منوط به حرفه ایگری افراد نیست. اینکه آنها تا چه اندازه بتوانند با استفاده از بستر فراهم مشهور بودن، به محبوب بودن برسند، تنها بر یک اصل استوار است: چقدر بتوانند خوراک لازم را به شهروندان جامعه برسانند. حضور ستارههای ورزش و سینما در عرصه مدلینگ و نمایش بهترین استایل و ژستها با استفاده از پوششی از انواع برندها یا حضور و فعالیت و ابراز نظر در عرصهای غیر از عرصه حرفهای خود، مانند فعالیتهای سیاسی، به خوبی توانسته است محبوبیتی فارغ از توانایی ایشان در امر ورزش یا هنر بازیگری بیافریند. دراین باره هم چنین میتوان به ادعای همه کاره بودن شماری از سلبریتیها پرداخت.
سلبریتیهایی که در اغلب موارد با وجود نداشتن سواد آکادمیک یا دانش کافی، خود را مشرف بر علوم و حرفههایی میدانند که اظهار ادعا در آنها از صاحبان کسوتشان پوستی کنده است. یکی از آسیب دیدهترین حوزهها از حضور سلبریتیها حوزه ادبیات است، کتابهایی که از نظر محتوایی هرگز حتی کف انتظار را برآورده نمیکنند. ناشران برای جبران خسرانی که از کتاب نخواندن مردم میبینند، دست یاری به سوی سلبریتیها دراز میکنند. اینجاست که دستاورد کارْ کتابهایی است بیشتر گردآمده از کپشنهای نق و ناله یا شاعرانگیهای به وقت خوشی! آیا بهتر نیست به جای اینکه سلبریتیها پا در کفش تولیدکنندگان ادبیات کنند، خواننده حرفهای باشند؟
بهتر نیست همان طور که خود را در حال استفاده از خدمات و محصولات دیگران نشان میدهند، کتاب خواندن و خواننده حرفهای بودن را هم یاد مردم بدهند؟ تعجبم از این است که چطور میشود در قالب مدل، سالنهای میکاپ آن چنانی رفت و سس کچاپ و پنیر و دوغ و نوشابه و خمیردندان و مارک خاصی از لباس و ... را نشان مردم داد و کتاب را تبلیغ نکرد (روشن است که صرف تظاهر به کتاب خوانی مدنظر نیست و مقصود، تبلیغ آگاهانه و با مطالعه است)! چیزی که شاید بیش از باقی چیزها به بهبود کیفیت زندگی آدمها کمک میکند؛ و چرا بر خلاف تعبیر رایج از واژه «سلبریتی» که به افراد مشهور و محبوب در حوزه سینما و مدلینگ و موسیقی و ورزش و نیز ادبیات گفته میشود، جامعه ما پذیرای سلبریتیهای ادبیات نیست، و برای سلبریتی شدن در ادبیات باید چگونه بود؟
اگر کیفیت آثار را مبنا در نظر بگیریم که مسلما بیشتر افراد جامعه ما هرگز خود را درگیر خواندن و مقایسه و محک زدن آثار ادبی نمیکنند. جوایز ادبی هم تا کنون -صرف نظر از تک و توک موارد استثنا- نتوانسته اند به نویسندهای محبوبیت و شهرت ببخشند. میماند جریان سازیهای ناشران و متولیان امر که در آن مصداقها نیز در چند مورد نادر که حرکتهایی صورت پذیرفته، نویسنده مطرح شده بیش از دو سه سال موفق به حفظ جایگاه خود نشده است، مسئله ای که برآمده از ذات انزواجویانه نوشتن و شمایلی است که نویسندگی به زندگی و نگاه نویسنده میبخشد. البته که باید پذیرفت خیلی اوقات سرمایه برای سلبریتی سازی در عرصه ادبیات، در نقطه اشتباهی خرج شده است.